ترانسپورتشن شهری و نمایشنامه مضحکِ هر صبح و شام در پٌل سوخته

ساخت وبلاگ

ترانسپورتشن شهری و نمایشنامه مضحکِ هر صبح و شام در پٌل سوخته

کابل شهریست شلوغ و مملو از آدم، آدم های که از گوشه و کنار افغانستان به این شهر میایند. عدة به خاطر زندگی این شهر را مأمن خود قرار داده اند. عدة هم هستند که در این شهر لقمة نان را جستجو می کنند، کسانی هستند که از مجبوریت های مختلف این شهر را انتخاب نموده اند تا کاری بکنند و زندگی بخور و نمیر روز مره را بگذرانند. شاید شهر ها و مناطق دیگر افغانستان به اندازة کابل فرصت کاری کمتر را داشته باشند. یا شاید نا امنی های مناطق مختلف موجب گردیده است تا کابل بیشتر شاهد این همه آدم باشد. گرچه جغرافیای کابل تحمل این اذدهام را دارد، اما شش ملیون انسان امکانات می خواهند و مدیریت کار دارند تا نظام مند زندگی نمایند. تأمین امکانات و مدیریت کار طبیعت نیست که ما از کوهای آسمایی، شیردروازه و کوهای اطراف این شهرِ پر سر و صدا انتظار داشته باشیم. طبیعت صبور و سخی کابل خیلی از نعمت هایش را مجانی و بدور از منت برای این آدم ها قرار داده است. زمین، آب شیرین و آب و هوای ملایم عمده ترین تهفه های هستند که این طبیعت زیبا به ساکنانش تقدیم نموده است. اما گلایة ما انسان های مقیم کابل این است که چرا این طبیعت برای ما نظم و انضباط را نیز بوجود نیاورده است. واقعاً عجب ستبر روی داریم ما انسانها و عجیب انتظار مضحکی!؟  علاوه از شلوغی، کابل چهرة دیگری نیز دارد، این بزرگ شهریست مملو از کثافات و زباله های متعفن، خیابان های این شهرِ بزرگ و شلوغ، گندیده است از جنگلی های چندین ساله. کابل تنها بزرگ شهریست که تشناب های فراوان و سرویس های بهداشتی کنار خیابانی و عمومی در سطح شهر دارد. این سرویس های بهداشتی بدون هزینه خوشبختانه در تمام مناطق این شهر بزرگ به رخ مردمان ساکن این شهر باز است. کابل شاخصة دیگری نیز دارد که شاید هیچ یکی از پایتخت های کشور های جهان این امتیاز ندارند. آن این است که ترانسپورتشن عمومی شهری کاسترها و تونیس های هستند که هم مردمان این شهر را خریده اند و هم سرک و خیابان های این شهر را. این سرویس های عمومی که دیکتاتور های بلامنازعة سرک ها و چهار راهی ها هستند آنچه که دلخواهی شان باشند همان را تطبیق می کنند. ولله! راستش را اگر بخواهید اگر من خودم هم صاحب یکی از این سرویس های حمل و نقل عمومی در شهر کابل باشم، همین کار را می کنم. زیرا قانونی وجود ندارد یا کسی نیست که اگر قانون باشد آنرا تطبیق نماید. همه می کنند چرا ما نکنیم؛ این روحیه نهادینه شدة است در میان مردمان این شهر.

از بزرگان شنیده بودم برای ایجاد نظم در یک خانه سرپرست ضرورت است که در نقش یک مدیر بتوانند تأمین کنندة نظم باشد. بنابراین شهر بزرگی به اندازة کابل شاروال، ترافیک و دیگر اداره های مربوط را نیاز دارد تا تأمین کنندة نظم عمومی در سطح شهر باشند. اما نقش همین اداره های نامبرده در تسهیل امکانات در شهر کابل چیست؟ نمایش نامة خنده دار و درد آور که هر صبح در پل سوختة کابل جریان دارد نشان واضیح از بیکارگی این اداره هاست. هزاران هزار نفر هر صبح در پل سوخته و در مسیر شهر و مناطق چون کارته سه و کارته چهار شاهد این مشکلات هستند. در اول صبح به خاطر کثرت مسافرین سرویس های عمومی که به سمت مناطق نامبرده در حرکت اند هیچ کدام شان تا انتهای مسیر یعنی سینما پامیر نمی روند. اکثریت قاطع این سرویس ها انتهای مسیر شان را ایستگاه لیسه حبیبیه اعلان می کنند. مسافرین که می خواهند به شهر بروند و اکثراً کارگرانِ هستند که در مناطق مختلف شهر به صورت روز مزدی کار می کنند و درآمد بی نهایت کم دارند، یا مأمورین دولتی هستند که باید به اداره های شان برسند، با این معضل رو به رویند. خیلی کمی از کاستر ها هستند که مسافرین را تا سینما پامیر انتقال دهند. مشکل دیگریکه تمام روز این مردم با آن مواجه اند این است که ایستگاه های مشخص و نشانی شده از طرف ریاست ترافیک، ادارات ذربط و شاروالی کابل برای این سرویس ها با تفکیک نوعیت وسیله در سرک ها و چهار راهی ها وجود ندارد. همه تلاش می کنند درست سر چهار راهی ها و دقیق سر کوچه ها بدون در نظر داشت رعایت قوانین و مقررات ترافیکی ایستاد کنند و مسافرین را بدزدند. کاستر های که اکنون حکم ترانسپورتشن عمومی شهری را دارند از ایستگاه های مبدأ تا آخرین توان که همواره با جنگ های لفظی و گاهاً فزیکی همراه هستند مسافرین را خشت مانند بار می زنند که دیگر در ایستگاهای مسیر راه جای برای سوار نمودن هیچ  مسافری را ندارند. این مساله دو مشکل اساسی را بار می آورند. اول اینکه ایستاد شدن بیش از اندازه و بند انداختن سرک و ضایع نمودن وقت مسافرین در ایستگاهای مبدأ مانند پل سوخته و جاهای دیگر. دوم سوار نکردن مسافرین به علت نداشتن جای که در ایستگاهای مسیر راه منتظر موتر اند سبب می گردد تا تمامی این مسافرین با مشکلات نبود سرویس رو به رو شوند و هم در بخشی دیگر این شهر و ایستگاه های شلوغ مانند پل سوخته، ترافیک شدید بوجود آید و باعث قفل شدن سرک ها گردد. در میان این مسافران که می خواهند از یک قسمت شهر به منطقة دیگری از شهر مسافرت نمایند طبعاً آدم های مخلتف دیده می شوند. پیران و سالخورده های هستند که از شدت شلوغی نمی توانند سوار موتر های با کرایه ارزانتر شوند. زنان که طفل خورد سال در آغوش دارند نیز مجبور اند از خیر سرویس های عمومی بگذرند و با تحمل پرداخت کرایه نسبتاً بیشتر، به سراغ موتر های خٌرد بروند. این ها بخشی از مشکلات نفس گیر این شهر بزرگ هستند که در قسمت ترانسپورتشن عمومی و شهری، هر روز شهروندان این شهر با آن مواجه اند. تشدید این مشکلات و بی نظمی ها در سطح شهر گواه اساسی بر عدم کارآیی ارگان های هستند که در زمینه وظیفه دارند، تا نظم و مدیریت شهر را تأمین نمایند. نقش شاروالی و دیگر ادارات که بایست در تنظیم همه جانبه شهر کار و تلاش نمایند تنها در جمع کردن انواع از پول های هستند که از دکانداران و کسبه کاران در بازار می گیرند. اگر کدام نظر خواهی را از مردم راجع به کارکرد این ادارات در سطح شهر داشته باشید، آشکار می شود که جز اخاذی با عناوین مختلف دیگر کدام کاری و ارایه خدمت از این ادارات را کسی شاهد نبوده اند. بناً شهر با نفوس شش ملیون نفری در حالت رقت بار بی نظمی و بی توجهی از جانب دولت و ادارات مربوطه موجب شده است پایتختی با شاخص های که در ابتدأ اشاره شد داشته باشیم.   

+ نوشته شده توسط مهدی شیرزاد در دوشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۵ و ساعت 21:4 |
تبرغنک سبز...
ما را در سایت تبرغنک سبز دنبال می کنید

برچسب : ترانسپورتشن,شهری,نمایشنامه,مضحکِ,سوخته, نویسنده : 0798482312o بازدید : 89 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:17